النا جونالنا جون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

النا همه زندگی من

مسافرت عید 93-قسمت سوم

  قایق سواری تو آبادان       اینجا هم شهربازی دزفوله     سوار چرخ و فلک     سوار ماهی گردان   اینجا هم داره پیاده میشه   اینم قطارسواری   قطار داره میره توی تونل   اینم النای قطارسوار     اینم پارک بادی     اینجا هم که داریم برمیگردیم توی ماشینه و النا که داره برای مامانش همه چیزو توضیح میده     اینم پایان مسافرت 6-7 روزه ی ما....
8 ارديبهشت 1393

مسافرت عید 93-قسمت دوم

ادامه ی سفرنامه   اینجا سازه های آبی شوشتره.خیلی قشنگ بودن و اصلآ نمیشه در مورد زیبائیش حرف زد.   توصیه میکنم اونایی که ندیدن حتمآ برن ببینن.حالا لطفآ   اینم عکسش از بالا     اینم عزیز دل مامان         اینجا هم دوباره کنار رودخونه ی دزفوله.شب کنار رودخونه کمی خنک بود. النا هم که مشغول خوابوندن کیتی بود.پتو انداخته روی کیتی که اون یه وقت سردش نباشه.   اینها هم لک لک هستن که لونه هاشونو بالای درخت درست کردن.در باغهای اطراف دزفول خیلی از اینها دیده میشد.من که تا حالا ندیده بودم.خیلی برام...
8 ارديبهشت 1393

مسافرت عید 93-قسمت اول

النا از غروب روز 2 فروردین تب کرد و حسابی بی حال شد.صبح روز سوم فروردین بردمش پیش دکتر و النا جونم برای اولین بار آمپول زد که اصلآ هم گریه نکرد.   بعد از اینکه دارو هاشو از داروخونه گرفتیم حرکت کردیم به سمت جنوب.النا هم یواش یواش حالش بهتر شد و تا 2 ساعت بعدش کاملآ  تبش قطع شد.         اینجا نزدیک بروجرده و ما برای استراحت اونجا وایسادیم و النا هم داشت توپ بازی میکرد.           بعد از ظهر رسیدیم دزفول که خاله و شوهرخاله النا اونجا بودند و ما هم رفتیم پیش اونا.به غیر از دزفول ما اهواز و آبادان و خرمشهر و شوش و شوشتر هم ر...
6 ارديبهشت 1393